اندرباب خیام

بسم الله الرحمان الرحیم
نویسنده: محمد نادر امیری
28 اردیبهشت/ ثور تقویم هجری شمسی مطابق 18 می میلادی، روز بزرگداشت فیلسوف و شاعر بزرگ ایران، «حجت الحق»، حکیم عمر خیام و روز جهانی موزه/ موزیم و میراث فرهنگی است. مطابقت روز میراث فرهنگی و بزرگداشت از حکیم عمر خیام، از روی تصادف نیست بلکه بیانگر آن است که حکیم عمر خیام و اشعار و دیگر آثار علمی او، از بزرگترین میراث فرهنگی ایران تمدنی است. پس این مرد بزرگ کیست؟ و چه کرده است که یک روز خاص بدو اختصاص داده شده است؟ علت شهرت جهانی او چیست؟ این ها سوالاتی است که در این نوشتار پیرامون آن بحث خواهد شد.
ابوالفتح حکیم عمر خیام ( 430- 517 ه.ق) یک تن از اندیشمندان بزرگ جهان اسلام است که در زمان سلاجقه می‌زیست. لقب او «حجت الحق» می‌باشد، لقب «حجت الحق» و «حکیم» بیان گر جایگاه‌ی علمی او در عصرش است. او در کنار اینکه به علوم دینی همچون تفسیر، حدیث، فقه، لغت، اصول… تبحر داشت، در علوم عقلی چون فلسفه و حکمت و منطق و ریاضی و نجوم و موسیقی و طب، زبان زد خاص و عام بود. از او آثار زیادی در این علوم به‌یادگار مانده‌است. حکیم عمر خیام یک تن از دانشمندان زبردست دستگاه سلجوقی بوده و سالیان متمادی در رصد خانه‌ی سلجوقی به‌عنوان اخترشناس مشغول کار بوده‌است. یکی از کار های بکر او در اختر شناسی، پدید آوردن تقویم جلالی ( تقویم هجری شمسی) البته با همکاری هفت تن از منجمان زبده‌ی دیگر در اصفهان است. او در علم حساب و الجبر و المقابله دست آورد های بکر و نو آورانه‌ی دارد.
به‌هر تقدیر حکیم عمر خیام شخصیت کثیر البعدی است اما شهرت جهانی او مدیون چیزی دیگری است و آن اشعار بی مثالش در قالب رباعی می‌باشد. خیام رباعی سرای چیره‌دستی است. اصلا می‌شود گفت رباعی با نام خیام گره خورده‌است و در شعر فارسی رباعی گویا از آن اوست. هرگاه نامی از خیام برده شود انسان ناخودآگاه به‌یاد رباعی می‌افتد و چون رباعی شنیده شود، خیام در ذهن می‌آید. شهرت جهانی خیام از آن جا منشاء می گیرد که رباعیاتش توسط محقق انگلیسی به نام ادوارد فیتزجرالد به انگلیسی ترجمه شد. حقیقتا خیام شاعر نیست یعنی شعر را به‌عنوان مسلک انتخاب نکرده‌است و در تذکره‌های نزدیک به‌آن زمان بعد شاعری او آنقدر پررنگ نیست که دیگر ابعادش است و هر جا نامی از او رفته، به‌عنوان فیلسوف، منجم، ریاضی دان، موسیقی دان… یاد شده است. اما چه شده که او با رباعیاتش شهرت جهانی یافته‌است. حقیقت این است که خیام سوالات لاینحل زندگی را که همواره ذهن انسان های متفکر را به‌خود مشغول ساخته است، در قالب رباعی بیان نموده است. او درد مشترک انسان ها را سروده است. رباعیات خیام در واقع سوالات انسان خردمند از فلسفه‌ی هستی و چرایی پیدایش و ناپایداری زندگی است. به‌نظر می‌رسد که پشتبانه‌ی فکری و فلسفی است که باعث شهرت رباعیات خیام و شهرت خیام در شعر، شده است. او با دید فلسفی که دارد، به‌گذر سیل آسای عمر نگاه می‌کند و با ذهن نقاد که دارد می‌پرسد:
داردنده چو ترکیب چنین خوب آراست/ از بهر چه او فکندش اندر کم و کاست
گر خوب نیامد این بنا عیب کراست/ ور خوب آمد خرابی از بهر چراست
باری دلش از این جهان ناپایدار می‌گیرد و با یأس فلسفی که برایش دست می‌دهد، چنین می‌سراید:
دوری که در آن آمدن و رفتن ماست/ آن را نه بدایت، نه نهایت پیداست
کس می‌نزند دمی در این معنی راست/ که آمدن از کجا و رفتن به کجاست
انگار خیام دردی دارد که هر کس آن را درک نمی‌تواند. رباعیات او پر از سوز و گداز است اما نه سوز و گداز عاشقان در هجر معشوق و عارفان در هجر محبوب، بلکه درد و سوز و گداز خیام، سوز و گداز فیلسوفی است که در دشت حیرت زندگی مانده و هر سو که نگاه می‌کند چشمش به کنه و انتهای آن نمی‌رسد. چه دردناکتر از آن که مسئله‌ی نزد دانشمندی لاینحل بماند. و باز فنا و نابودی که در جلوی رویش اتفاق می‌افتد و می‌بیند که چگونه عمر ها برباد ها می‌رود و چگونه جسم ها نابود می‌شود، با زبان اعتراض گونه می‌گوید:
اجزای پیاله‌ی که در هم پیوست/ بشکستن آن روا نمیدارد مست
چندین سرو پای نازنین از بر و دست/ در مهر که پیوست و به کین که شکست!
خیام چون فرایند زندگی بشر را می‌بیند و می‌داند که میلیارد ها انسان در خاک رفته و خاک گشته اند، خطاب به دیگران می‌گوید:
هر ذره که بر روی زمینی بوده است/ خورشید رخی زهره جبینی بود است
گرد از رخ نازنین به آذرم فشان/ کانهم رخ خوب نازنینی بوده است
واقعیت هم چنین است اما این مهم نیاز به درک عمیق و تفکر و تدبر دارد که ذهن هر کس این را برنمی‌تابد. کسانی هستند که چنان با غرور و فرعون گونه راه می‌روند که انگار جهان را آفریده اند و یا هزاران سال عمر می‌کنند. این رباعی اشاره‌ی هم دارد به آیه‌ی «و لا تصعر خدک لناس و لا تمشی فی الارض مرحا ان الله لا یحب کل مختال فخور» ( لقمان، 18)
خیام این حالات و دگرگونی ها و نا استواری های را که می‌بیند، به یک نتیجه‌ی کلی می‌رسد و آن «دم غنیمت شمری» است. یعنی وقتی می‌بیند که انسان چقدر ناتوان و ناپایدار است پس می‌گوید همین چند روزی که هستیم باید نهایت استفاده را ببریم و از لحظه لحظه‌ی زندگی لذت ببریم. او می‌گوید:
چون ابر به نوروز رخ لاله بشست/ برخیز و به جام باده کن عهد درست
کاین سبزه که امروز تماشاگه‌ توست/ فردا همه از خاک تو برخواهد رست
رباعیات خیام همه از این دست است. در ذیل نمونه های دیگر از رباعیات:
چون روزی عمر بیش و کم نتوان کرد/ دل را به چنین غصه دژم نتوان کرد
کار من و تو چنان که رای من و توست/ از موم به دست خویش هم نتوان کرد

ای کاش که جای آرمیدن بودی/ یا این ره دور را رسیدن بودی
کاش از پی صد هزار سال از دل خاک/ چون سبزه امید بر دمیدن بودی

یک قطره‌ی آب بود و با دریا شد/ یک ذره‌ی خاک و با زمین یکجا شد
آمد شدن تو اندرین عالم چیست/ آمد مگسی پدید و نا پیدا شد

وقت سحر است خیز ای مایه‌ی ناز/ نرمک نرمک باده ده و چنگ نواز
کاینها که بجایند نپایند دراز/ و آنها که شدند کس نمی‌آیند باز

ای پیر خردمند پگه تر برخیز/ وان کودک خاک بیز را بنگر تیز
پندش ده و گو که نرم نرمک می‌بیز/ مغز سر کیقباد و چشم پرویز

مسئله‌ی دیگر این که خیام همواره مورد هجوم و انتقاد فقها و عالمان قرار گرفته و آن هم به خاطر رباعیات که از آن بوی الحاد به مشام می‌رسد و نیز تشویق به باده نوشی و لاابالی گری خیام. حقیقت امر این است که خیام یک فیلسوف است و لاجرم فلسفه، ذهن انسان را درگیر چنین سوالاتی می‌کند. اما در رابطه به لاابالی گری و عیاشی باید گفت که اکثر رباعیات منسوب به خیام که تا چندین هزار رباعی می رسد، هرگز از او بوده نمی‌تواند چونکه سبک و سیاق آن ها کاملا متفاوت است و خوشبختانه پژوهشگران خوبی در این عرصه وجود دارند که به خوبی زر رباعیات خیام را از غش آن هرز گویی ها جدا کرده اند. پژوهشگران با جستجو در منابع اصیل و با توجه به سبک و سیاق رباعیات خیام، رباعیات قطعی الاصاله‌ی او را بر شمردند که بین صد تا صد و پنجاه رباعی است. حتی عده ای پژوهشگران، تعداد آن را بیشتر از هفتاد رباعی ندانستند. پیرامون اندیشه و زندگی خیام هر قدر بنویسیم و پژوهش کنیم باز هم که است اما بنابر ضیق وقت به همین قدر اکتفا می‌کنیم.
در نتیجه می‌توان گفت که خیام فیلسوف و حکیم بزرگ قرن پنجم بوده است. رباعیات او در واقع بیان گزاره های فلسفی اوست. هرچند که در علوم عقلی و نقلی از سرآمدان روزگار بوده است اما شهرت امروزی او برخاسته از رباعیاتش که هر چند تعداد آن اندک است، می‌باشد. رباعیات او بازتابی از سوالات فلسفی در مورد زندگی و فلسفه‌ی هستی و خلقت، دم غنیمت شمری، سرنوشت محتوم بشر و محکومیت او به نابودی است.

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا