نویسنده: محمد زبیر اندیشمند
بدون تردید تلاش اصلاحگران و متفکرینمسلمان برای اعادهی اسلام ناب و فراگیر است اماعدهی از غربیهای چپ و راست و پیرو اندیشه های مارکسیزم شرق و لیبرالیسم غرب همه در تلاش دارند هویت اسلام غیر سیاسی را بسازند و به مردم نشان بدهند که اسلام هیچگونه پیوندی با مسائل سیاسی و حکومتداری ندارد و در نقطه مقابل آنان بزرگان و اصلاحگران به ویژه امام حسن البناء مرشد بزرگ اخوان المسلمین تلاش های خود را مبنی بر آموزش اندیشه فراگیری و دربرگیرندگی اسلام به مسلمانان نمودند بهعبارت دیگر ایشان تلاش نمودند، آنچه را که در طول سیزده_قرن یعنی پیش از ورود استعمار بر ممالک اسلامی_موضوع ثابت و استوار بود، دوباره به میان مردم باز گردانند هویت سیاسی را این گونه توجیه نمایند که شریعت اسلام در همهعرصه های قانون گذاری و توجیه و هدایت زندگی انسان از تولد تا مرگ_حتی پیش از تولد و پس از مرگ برنامه دارد؛ زیرا اسلام در ارتباط به طفلی که هنوز به دنیا نیامده است و انسانی که به سرایدیگر سفر کردهاست، دارای سلسله قوانین و مقرراتی است از دیدگاه اندیشمندان، اسلام عبارت از قوانین و قواعد آسمانی است که انسان را به شدت تکامل داده، مقام خلافت را در او تحقق بخشیده مسئولیت را برایش تفهیم و زندگی اش را مطابق فطرتش تنظیم بخشیده است. با مطالعه آموزه دینی به دست می آید که اسلام تنها آیین رهبانی و شعار تبعدی نیست بلکه کلان ترین هدف آن ایجاد رابطه میان خالق و مخلوق(خدا و انسان) است وهمچنین شریعت اسلامی در عرصه های ملی و بین المللی روابط و علاقات سیاسی مسلمانان را تنظیم نموده است از خانواده تاحکومت داری برنامه دارد که تمام عرف ها و کیفیت های زندگی انسانی را در سیاست، اقتصاد، اجتماع، فرهنگ، و غیره را شامل می شود. بنابراین، در ماهیت اسلام و روح قرآن ممکن نیست که دین از دنیا و دنیا از دین مجزء باشد و نظام سکولار حکم فرما باشد؛ امام غزالی در حوزه دین وسیاست فرموده است اسلام در هردو عالم یار و همسفر انسان است با توجه به تئوری هماهنگی اسلام و سیاست اندیشمندان زیادی قلم برداشتند و کتاب های ارزشمندی نوشتند و نشان دادند شریعت اسلامی در طول زندگی فردی و خانوادگی و اجتمائی و سیاسی،_ از آدب طهارت و بهداشت تا امامت و حکومت و مسائل صلح و جنگ_اسلام انسان را تنها نمیگذارد، و رهنمود های را فرا راه او قرار میدهد.
خوب به هر حال نتایج تلاش اصلاحگران از جمله حسن البنا بسیار روشنبود، و زمینه گستردهی را برای ایمان به شمول و فراگیری اسلام و فراخوانی به اسلامی که عقیده و شریعت، دین و دولت را شامل میشود در همه ممالک اسلامی به وجود آورد.
و سبب عقبنشینی بسیاری از قربانی های تهاجم فکری و ایدئولوژیک استعمار از اندیشه های گردید که تحت تاثیر حجم گستردهی تبلیغات مسموم کننده غرب قرار گرفته بودند.
و همچنان ظهور بیداریاسلامی در دو عرصه”اندیشه و سیاست” به گونهی توازن نیرو ها را دگرگون و منقلب گردانید؛ که نیرو های اجنبی شرق و غرب را_که اوضاع ما را زیر نظر دارند_بر آن داشت تا بروی برسی این پدیدهی نهایت مهم کنفرانس ها و اجتماعاتی را ترتیبدهند و تلاش ها و هزینههای وافری را صرف این کار کنند،
همین موضوع سبب شد تا کارگذاران فکری غرب برای جلوگیری از طلوع خورشید اسلام و به عقب گردانیدن چرخ تاریخ بهسمت عصر استعمار، همه تلاش و توان خود را به کار گیرند و بار دیگر تئوری معوج و میان تهی یا به عبارتی تئوری شکست خورده”جدایی دین از سیاست و دین غیر سیاسی و سیاست غیر دینی” را مطرح بسازند.
محمد زبیر اندیشمند.
خیلیها. عالی. و پر محتوا