#درس_های_از_کودتای_۷_ثور_برای_زمامداران_امروز : فضل الهادي وزین

#درس_های_از_کودتای_۷_ثور_برای_زمامداران_امروز :

فضل الهادي وزین

چهل و پنج سال از وقوع کودتای شوم ۷ ثور می گذرد.
آتشی که درين روز توسط گروه مارکسیست خلق و پرچم بر افروخته شد تا امروز ملت افغانستان را در شعله های حود می سوزاند.
از نظر من بهتر است‌ ازین حادثه‌ شوم و پیامد های آن درس‌ بگیریم.


برخی از دروس مهم بر گرفته‌ شده‌ از کودتای ثور را که‌ نبايد تکرار شوند در سطور زیر بگونه ی خلاصه‌ و مختصر ذکر می کنیم:
۱- حزب دموکراتيک خلق با کودتای خونين عسکری حکومت را بدست گرفت و بر سر قدرت‌ با خود و با همه جنگید.
درواوزه رسیدن به حکومت و قدرت سیاسی از طریق اعمال‌ زور و خشونت چون کودتای نظامی،جنگ و تغلب باید برای هميشه و بگونه ابدی مسدود گردد.
به اين معنی که‌ تغییر حکومت‌ و نظام‌ و تعيين حاکم‌ و وزمامدار باید بگونه ی مسالمت‌ آمیز و از طريق انتخاب و برضای مردم‌ صورت‌ بگیرد.
کسی که از راه تانک و تفنگ و با خونریزی بقدرت برسد،دید یا زود با زور و تفنگ برکنار خواهد شد.
تغییر حکومت‌ با زور و خشونت منجر به‌ خونریزی و بی ثباتی دائمی در کشور و عقب ماندگی می شود.
۲- حزب دموکراتيک خلق افغانستان قدرت سياسی و حکومت را انحصار و احتکار کرد و همه احزاب و جريان های سیاسی وواجتماعی را حذف نموده‌ به کشتار گاه و زندان برد و آزادی بيان را از ملت‌ سلب کرد.
احتکار قدرت سياسی از طرف یک جريان و حزب و حذف دیگران از صحنه ی سياست، تجربه‌ ناکام و نافرجام است و عواقب خوب ندارد.
اجازه مشارکت سياسی و اجتماعی و آزادی بيان در چوکات قانون‌ ،زمينه های رشد شعور سیاسی و مسؤوليت پذیری شهروندان‌ را مساعد می سازد و هيچ فرد، قوم‌ و گروه احساس محرومیت نمی کند.
تا وقتی که‌ بخشی از مکونات جامعه‌ و ملت احساس محرومیت کند،ثبات سیاسی و اقتصادی هرگز بمیان نخواهد آمد و کشور از یک بحران به بحران‌ دیگر منتقل خواهد شد.
۳- حزب دموکراتيک خلق با ظلم‌ و ستم‌ و اقدامات نا عاقبت اندیشانه موجب‌ نارضايتي ملت‌ شد و مردم‌را عليهخود شوراند.
حکومت ها و زمامداران باید موجبات نارضایتی ملت‌ را فراهم‌ نسازند و نارضایتی های ملت را هرچند کم باشد،دست‌ کم نگیرند.
این نارضایتی ها کم کم و بتدريج زیاد می شوند و در یک مرحله‌ کنترول و مدیریت آن از توان حکومت‌ بيرون مي شود و کار بجایی می رسد که تنازل و انعطاف منفعتی ندارد.
۴-حزب دموکراتیک خلق مرزهای ميان دولت‌ و حزب را از ميان برداشت و حزب را بر حکومت‌ ترجيح داد و با دولت‌ و حکومت‌ چون غنيمت حزبی و گروهی تعامل نمود.
هر حکومت بايد مرز های ميان دولت‌ و حزب و گروه را برسمیت بشناسد و حکومت‌ را در خدمت‌ حزب و تنظيم قرار ندهد و ادارات‌ دولتی را غنیمت تنظیمی نشمارد.
دولت‌ مربوط همه شهروندان است‌ اما حزب و تنظيم یک بخش‌ بسیار کوچکی از ملت‌.
مردم و کسانی عضويت گروه حاکم‌ را ندارند حق دارند از حقوق و امتیازات شهروندی مستفید باشند، در دولت کار کنند،فعاليت سیاسی و اجتماعی داشته‌ باشند و مورد احترام‌ باشند.
۵-حزب دموکراتيک خلق قانون‌ اساسی را لغو کرد و چندين سال کشور را بدون‌ قانون‌ اساسی اداره‌ می کرد.
در نبود قانون‌ اساسی و عدم تطبيق قوانين دیگر،فرمان‌، ذوق ،سليقه و خواست‌ مسؤولین حزبی جای قانون‌ را گرفت و کشور و حکومت دچار آنارشیسم شد.
حکومت‌ های امروز باید از این تجربه‌ ناکام خلقی ها و پرچمی ها درس بگيرند و برای‌ دولت‌ و حکومت‌ مرجعیت و اساس‌ قانوني ایجاد کنند و به آنارشیسم زور تفنگ و ذوق و سليقه اشخاص و افراد پایان بدهند.
دولت‌ داری خوب و حکومت‌ بدون وجود قانون‌ اساسی و دیگر قوانين و لوایح مدون امکان‌ ندارد.
۶-خلقی ها بمجرد بقدرت رسيدن چنان مست و ديوانه قدرت‌ بودند که‌ نظام‌ و ادارات‌ تحصيلات عالی،معارف ،اردو،قضاء،پولیس و در کل ادارات‌دولتی را از افراد صالح، وطندوست، با تجربه‌، متخصص که‌ در حزب‌ دموکراتيک خلق عضويت نداشتند، خالی ساختند و کادر های مسلکی کشور را که چرخ های دولت‌ و حکومت‌ را به حرکت‌ می آوردند کشتند،بزندان فرستادند،برطرف کردند و مجبور به مهاجرت‌ و ترک وطن ساختند.
حکومت‌ کنونی و هر حکومت‌ ديگر باید از اين اشتباه بزرگ خلقی ها و پرچمی ها بياموزند و از برکناری و مجبور به هجرت ساختن‌ مأمورین کادر های دولتی که‌ سرمایه وطن و ملت‌ اند و در هر زمان و هر حکومت‌ در خدمت‌ دولت‌، وطن و ملت‌ اند ،جدا اجتناب کنند.
۷- نخست داود خان و سپس حکومت‌ حزب خلق و پرچم بیرق ملی افغانستان را تغییر دادند و جای بیرق سه رنگ ملی ما را بیرق سرخ حزبی گرفت و سنت سیئه تغییر بیرق با تغییر حکومت را اساس گذاشتند.
بیرق تنها یک پارچه‌ رخت نيست، بیرق تجسم عینی و محسوس وابستگی و دلبستگی به وطن و دولت‌ است.
بیرق ملی هر کشور نماد استقلال و حاکمیت آن بوده‌ و مربوط وطن و دولت‌ است و مردم‌ یک کشور به صرف نظر از وابستگی های سیاسی، قومی،زبانی،مذهبی و منطقوی به آن احترام می گذارند و بیرق ملی کشور را سمبول وحدت‌ و تداوم دولت‌ خود می دانند.
بیرق ملی نباید با تغییر حکومت‌ ها تغییر کند یعنی بیرق حزب و تنظيم نباید جای بیرق ملی- که مربوط همه مردم‌ افغانستان است‌ – را اشغال کند.
بیرق ملی سه رنگ با نشان‌ مبارک‌کلمه طيبه و محراب و منبر بحيث سمبول استقلال و تداوم دولت‌ افغانستان برای‌ هميشه باقی بماند .
۸- حزب دموکراتيک خلق با اعلان حکومت‌ تک حزبی از طريق تغلب یا کودتای نظامی، استبداد و اختناق شدید را بر کشور حاکم‌ ساخت و با منطق فرعونی “وما أریکم إلا ما أرى و ما أهديكم إلا سبيل الرشاد ” غير از حرف خود، سخن‌ و صدای های دیگر را بزور برچه و زندان و تفنگ خاموش ساخت‌ و کشور را با نظام استخباراتی وحشتناک اداره‌ می کرد.
اين استبداد و شيوه ی حکومت‌ داری مبتنی بر استبداد و اختناق فرعونی و استالینی عرصه‌ ی زندگی را بر ملت‌ تنگ ساخت‌ و بنابر قول “به تنگ آمد به جنگ آمد” ملت‌ را وادار به قیام عليه حکومت ساخت.
زمامداران امروز نیز با ید بدانند که استبداد،اختناق، ایجاد فضای وحشت و ترس و تحکيم شيوه و سلطه‌ استخباراتی سر انجام‌ منجر به‌ انفجار وضعيت می شود مردم‌ را وادار به واکنش‌ در برابر استبداد می کند.
حکومت نباید حقوق و آزادی های انسانی،اسلامی و ملی مردم‌ را سلب نموده‌ و احکام‌ و فرامین ماورای شرع و قانون‌ را بر مردم‌ تحميل کند.
و الله الموفق

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا