امام ابوحنیفه فقیه توانا و سیاست مدار مدبر

امام ابوحنیفه (رحمه الله) فقهی توانا و سیاست‌مدارمدبر

به قلم✍ عبدالمتین هاشمی

امام ابوحنیفه (رحمه الله) نعمان بن ثابت کوفی- کابلی سر دسته ی فقه شناسان خرد ورز در تاریخ وتمدن اسلامی در کنار تبحر در قرآن شناسی و حدیث شناسی بیشتر به عنوان یک صاحب رأی شناخته شده است؛ چون عمیق قضایای را با تعلیل، اهداف ومقاصد، تاریخ مندی و زاویه های زبان شناسانه بررسی می نمود از همین جهت ایشان نسبت به سایر امامان مذهب اهل سنت و جماعت امام مالک(رحمه الله) ، امام شافعی (رحمه الله) و امام احمد بن حنبل(رحمه الله) یک قد و گردن بلند تر هستند. وقتی بعد از وفات استادش حماد‌‌ بن ابی سلیمان در کرسی تدریس تکیه نمود؛ به اعتراف فرهیختگان در عرصه های مختلف علمی همچون خورشید تابان درخشید

امام ابوحنفیه اولین تالیف کتاب خود را بنام فقه اکبر ، نام گذاری کرد می توان امام ابوحنیفه (رحمه الله) را موسس علم عقیده گفت. قرائت وخوانش دینی این بزرگمرد تاریخ اسلامی، فرهنگ مسالمت و باهم بودن انسانها را به نمایش می گذارد.ایشان دکم اندیش وجزم گرا نبود از همین جهت هیچگاه نظر خود به نظرسایرین تحمیل نمی کرد؛ بلکه اندیشه امام ابوحنیفه(رحمه الله) گویای این امر است که می توانیم با افرادی زندگی کنیم که از نظر اعتقادی مانند ما فکر نمیکنند. اساس کثرت گرایی نیز همین است؛ یعنی درمکتب امام رحمه الله بصورت عملی آزادی بیان دیده میشود.
بدون تردید امام ابوحنفیه در عقلانیت معاصر و جهان بشریت را  بیشتر از یک هزار و سیصد و یازده سال پیش از امروز ، با فکر خلاق وچشم تیز بین خود، اهمیت و ضروت و مفاد کثرت گرایی اندیشه را که سنگ پایۀ معنوی باهم بودن وکنار هم زیستن انسان را بنمایش می گذارد ، عمیقاً درک کرده بود انگار می دانست که بشریت به کدام سمت و سو روان است.
به این مفهوم که : انسانها در محیط های متفاوت پرورش می یایند از خصوصیات روحی و روانی متفاوتی برخوردار می شوند .
پس طبیعی است که در بعضی امور می‌توانند با هم موافق نباشند اما این تفاوت های اندیشه نباید در همزیستی مسالمت آمیز ما تاثیر نامطلوب بگذارد.
اندیشه امام اعظم ابو حنیفه گویای این امر است که بفهمیم می توانیم با انسان هایی که هم از نظر اعتقادی و هم از مناظر دیگر با ما تفاوت دارند، زندگی کنیم. اساس کثرت گرایی نیز همین است

ماهیت فقه حنفیان، فقه شورایی و گروهی است مطالعات استباط شناسی نشان می دهد که امام ابوحنیفه رحمه الله در تدوین کارنامۀ بزرگ دانش فقه با پیروی از اصل کار مشترک علمی ،  برخی شاگردان چهره دست خود را به عنوان صاحب نظر و تئورسن برای تدوین مسایل فقهیه انتخاب نمود از همین در باب فتوی حوزه شهرت فتوی امام ابوحنیفه وشاگردان او متفاوت است بگونۀ مثال : یحیی فرزند ابی زایده ، حفص فرزند عیاث ، قاضی ابو یوسف ، داود طائی ، حبان و مندل ، امام زفر ، قاسم و امام محمد ، یوسف فرزند خالد التمیمی ، اسد فرزند عمر و دیگران اهل نظر ورای بودند
امام اعظم ابوحنیفه با این شاگردان دانشور خویش یک مجلس مشترک با قاعدۀ تدوین وترتیب علوم فقهیه را انعقاد داد .
امام طحاوی رحمه الله به سند متصل از اسد فرزند فرات روایت می کند که عدۀ آن شاگردان ابوحنیفه رحمه الله که با وی در تدوین مسایل فقهیه شرکت و معاونت نموده اند ، چهل نفر بود.
طریق تدوین مسایل درآن مجلس چنین بود که اولاً مسأله مخصوص مطرح مذاکرۀ این مجلس قرار می گرفت ، اگر در جواب آن رأی متفق می داشتند عاجل به تحریر آن می پرداختند واگر در آن موضوع اختلاف اندیشه بوجود می آمد ، بکمال آزادی در آن سرگرم بحث و مذاکره میشدند . اکثر اوقات این بحث و مذاکره به درازا می کشید و جناب امام ابوحنیفه رحمه الله با کمال غور و دقت و تحمل به استماع تقریر آن می پرداخت ودر خاتمه آن چنان جواب پرمغزوعالمانه را میفرمود که برای متعارضین سواء از تسلیم دیگر چاره نمی ماند .
در بضی اوقات با وجودیکه امام رحمه الله در موضوعی اظهار رأی می نمود با هم برخی از شاگردان شان همچنان برمفکوره های شان قایم بوده در نتیجه نه تنها رأی امام اعظم ابو خنیفه بلکه رأی دیگران هم بصورت کل در قید تحریر می آمد . یکی از شرایط این مجلس آن بود که تا تمام اعضای آن مجموعه نمی بودند ، هیچ یک مسأله را طی نمی نمودند .
امام رحمه الله همان طورکه در مکتب عقیده، وفقه پیشگام بود در میدان سیایت مرد آگاه ، مسئول ، آزاده وپشگام بود، هیچگاه در برابر سلطه و قدرت امویان و عباسیان تسلیم نشد و از تصدی مسند قضاء در عهد مروان اموی و منصور عباسی سرباز زد و یکصد و ده تازیانه «یزید بن عمرو بن هبیره» کارگزار امویان در عراق را به جان پذیرفت و عاقبت از ستم و جورهیأت حاکمه اموی به مکه رفت و حدود شش سال در مکه به تدریس فقه و حدیث پرداخت و با روی کارآمدن عباسیان به بغداد برگشت و به علت خودداری از پذیرفتن مسند قضاء، چندین بار به زندان افتاد.
در کتاب ارزشمند چهار امام اهل سنت و جماعت در این باره چنین آمده است: یزید بن عمرو بن هبیره در زمان امویان از طرف مروان، کارگزار عراق بود. وی از ابوحنیفه (رحمه الله) خواست تا قضاوت کوفه را به عهده بگیرد، اما ابوحنیفه (رحمه الله) از قبول پیشنهاد یزید سرباز زد. یزید به خاطر این سرپیچی یکصد و ده ضربه شلاق را در یازده روز به ابوحنیفه زد، ولی ابوحنیفه از نظر خویش برنگشت، و یزید را ناگزیر ساخت تا از تقاضایش دست بردارد.
به روایتی دیگر، یزید تقاضایش را تکرار ننمود، به جای آن از ابوحنیفه خواست تا تولیت یا سرپرستی بیت‌المال را عهده‌دار شود، که ابوحنیفه (رحمه الله) آن راهم قبول نکرد.
ابوجعفر منصور اول، خلیفه عباسی متوجه شد که ابوحنیفه (رحمه الله) با وی موافق نیست، خواست تا به تدریج از ماهیت قلبی وی آگاهی یابد؛ ولی ابوحنیفه با حاشیه رفتن در خلال درس‌ها و گاهی انتقاد از کارهای قاضی‌ها و عدم همکاری با دولت، عقیده و نظر خویش را آشکار می‌ساخت. این رفتار ابوحنیفه(رحمه الله) ، کینه را در دل منصور ایجاد کرد و در صدد برآمد که بر وی دست یابد، و این کار هم وقتی ممکن شد که ابوحنیفه را به بغداد احضار نموده دست‌گیر ساخت. علت دست‌گیری هم این بود که ابوحنیفه پیشنهاد منصور را نیز برای تعهد شغل قضاوت نپذیرفت. منصور قسم خورد که قضاوت را به وی بقبولاند، ابوحنیفه (رحمه الله) هم سوگند یاد کرد که قبول نکند. در آن جلسه «ربیع حاجب» حضور داشت و به ابوحنیفه (رحمه الله) گفت: آیا متوجه هستی که در مقابل قسم منصور سوگند یاد می‌کنی؟… ابوحنیفه در جواب گفت: امیرالمؤمنین در پرداخت کفاره قسم از من تواناتر است. خودداری ابوحنیفه از پذیرفتن شغل قضاوت باعث شد تا منصور برای مدتی او را به زندان بیندازد. منصور بار دیگر درخواستش را تجدید نمود و ابوحنیفه(رحمه الله) ضمن رد پیشنهاد منصور، به او گفت: من برای قضاوت شما صلاحیت ندارم. منصور گفت دروغ می‌گویی … ابوحنیفه(رحمه الله) گفت: با نسبت دادن دروغ به من، حکم عدم صلاحیتم را برای احراز قضاوت صادر کردی، چون اگر دروغ‌گو باشم به درد این کار نمی‌خورم، زیرا دروغ‌گو نمی‌تواند قاضی باشد، اگر راست‌گو هستم امیرالمؤمنین را گفته‌ام که صلاحیت قضاوت را ندارم.
امام رحمه الله هرگز در برابر طواغیت عصر خویش سکوت نکرد تا آخرین لحظات زندگی خود مبارزه مداوم کردند.
اندیشه ای ابوحنیفه (رحمه الله)با ارزش های والای عمومی بشری یعنی انسان دوستی، برابری و دفاع از مقام و منزلت انسان هماهنگ بوده، به آسودگی (رفاه) مادی و رشد معنوی مسلمانان و جامعه بشری مساعدت می نماید.
امام ابوحنیفه(رحمه الله) در حل قضایا از خود فکر، رأی خاصی میداشت، اما صاحب رأی دیگری را ابداً محکوم به کفر، فسق نمی نمود. این اتحاد خواهی و فیاض دلی یا کثرت گرایی اندیشه یکی از ویژگیهای امام اعظم ابوحنیفه به شمار رفته است که در عالم اسلام کمتر به چشم می خورد.
باعرض حرمت
عبدالمتین”هاشمی”

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا