مراحل فکری مکتب ماتریدی

مراحل مکتب فکری ماتریدی

مکتب فکری ماتریدی منسوب به امام ابو منصور محمد بن محمد بن محمود ماتریدی است که از ماوراء النهر( فرارود) سرکشید و به مدت کما بیش پنج قرن به کمال و بالندگی رسید. در مورد اینکه ابو منصور در کدام سال به دنیا آمده است، سند تاریخی نداریم و مصادر تاریخی نیز به آن اشاره‌ی لازم نکرده است؛ اما در مورد زادگاه وی همگی تقریبا اتفاق نظر دارند که قریه‌ی ماترید یا ماتریت که یکی نواحی سمرقند بوده است به دنیا آمده‌است. برخی دانشمندان نظر به برخی قراین حدس زده‌اند که ممکن تولد وی در سال‌های 238 یا 258 هجری اتفاق افتاده باشد، این حدسیات نظر به تواریخ وفات استادان وی صورت گرفته است، مثلی یکی از شیوخ وی را محمد بن مقاتل رازی ذکر کرده‌اند و مصادر تاریخی تاریخ وفات رازی را در سال 248هـ قید نموده‌است به این صورت باید ابو منصور هنگام وفات این شیخ حد اقل 10 سال عمر داشته باشد؛ تا رابطه‌ی استادی و شاگردی اتفاق بیفتد. برخی‌های دیگر سال تولد وی را در سال‌های 258هـ در نظر می‌گیرند و مبنای این دیدگاه نیز از طریق یکی از استادان دیگر ایشان است که نصر بن یحیی بلخی نام داشته است، سال وفات این شیخ بلخی را در سال 268هـ ذکر کرده‌اند. از اینکه ابو منصور بتواند نزد ایشان دانش‌آموزی کند لا اقل 10 سال سن باید داشته باشد تا چنین رابطه ثابت گردد و به این اساس سالروز تولد وی باید در سالهای 258 هـ و پیش از آن اتفاق افتاده باشد. علامه محمد ابو زهره تاکید بر همین نظر دوم می‌کند اما به شکل صریح نمی‌گوید که در چنین سالی تولد ایشان باید باشد؛ بلکه می‌گوید که در نیمه‌های سده‌ی سوم چشم به جهان گشوده‌است.

امام ابو منصور ماتریدی شاگرد بالواسطه‌ی امام ابو حنیفه است و به اساس تحقیق کمال الدین بیاضی از دانشمندان حنفی قرن یازدهم هجری و محمد زاهد کوثری از دانشمندان حنفی قرن چهاردهم هجری در یک سند، میان ابو منصور و امام ابو حنیفه سه نفر و در سند دیگر دو نفر به شکل ذیل قرار می‌گیرد:

1— ابو منصور( متوفی: 333هـ)> محمد بن مقاتل رازی( متوفی: 248هـ)> از محمد بن الحسن( متوفی: 189هـ) و ابو یوسف( متوفی: 182هـ) > از ابو حنیفه( متوفی: 150هـ).
2- ابو منصور( متوفی: 333هـ)> از ابونصر احمد بن عیاضی( متوفی: حدود 275هـ ) > از ابو سلیمان جوزجانی( متوفی : 211هـ ) > از محمد بن الحسن( متوفی: 189هـ) و ابو یوسف( متوفی: 182هـ) > از ابو حنیفه( متوفی: 150هـ).

البته قابل ذکر است که سند اولی نزد کسانی که فکر می‌کنند امام ابو منصور در نیمه سده‌ی سوم یعنی سال‌های 258هـ به دنیا آمده است، وثاقت ندارد؛ زیرا در چنین حالت میان ابو منصور و محمد بن مقاتل انقطاع به وجود می‌آید.

به این صورت که میان امام ابو منصور ماتریدی و امام ابو حنیفه چنین اتصال سندی وجود دارد اغلب قاطع علمای حنفی تصریح کرده‌اند که میان تقریرات ابو منصور ماتریدی و امام ابوحنیفه در باب عقاید انطباق تام وجود دارد[ ابو زهره، تاریخ المذاهب الإسلامیة، ص 176]. از آن جمله امام ابو الیسر بزدوی( متوفی: 493هـ) است که می‌گوید« همه‌ی مذهب اهل سنت از امام ابو حنیفه روایت شده‌است»[ ابو الیسر، اصول الدین، ص 120]. و به همین نکته کمال الدین بیاضی نیز اشاره کرده‌است[ اشارات المرام، ص 23]. به این صورت می‌شود گفت که تقریرات عقیدتی امام ابو منصور ماتریدی در واقع همان تقریرات کلامی امام ابو حنیفه است که به زبان جدید و بسط بیشتر در جامه‌ی نو ارائه شده است. به همین خاطر ابو منصور ماتریدی لقب رئیس اهل سنت را کسب نموده‌است.

زمانیکه آراء کلامی امام ابوحنیفه به دست امام ابو منصور ماتریدی می‌رسد این آراء باعث تشکیل یک مدرسه‌ی کلامی مستقل می‌گردد که نظر به نقش شخص ماتریدی در تهذیب و تنقیح این آرا این مدرسه‌ی کلامی به وی منسوب می‌شود. این انتساب بعدها پس از قرن شش و هفت صورت می‌گیرد پیش از آن نام این مدرسه« اهل سنت، حنفی، اهل رای» وغیره بود؛ اما بعدها نظر به نقش امام ماتریدی و شاگردان وی در نشر و بسط این مذهب، نام ماتریدی به این مذهب اطلاق می‌گردد. از اینکه ابو منصور ماتریدی و شاگردانش در طی قرن‌هایی پس از امام ابو حنیفه در ساحه‌ی این مذهب کلامی کار و فعالیت داشتند این مدرسه نظر به فعالیت آنان چندین مرحله را پشت سرگذاشت تا به یک مدرسه‌ی کلامی با تمام زیرمجموعه‌های خود تبدیل گردید. پژوهشگران این عرصه، مراحل شکل‌گیری مدرسه کلامی حنفی یا ماتریدی را به پنج مرحله‌ی ذیل تقسیم‌بندی کرده‌اند:

مرحله‌ی اول: مرحله‌ی بنیانگذاری: این مرحله با شخص امام ابو منصور ماتریدی آغاز می‌گردد و با وفات وی در سال 333هـ به پایان می‌رسد.

مرحله‌ی دوم: مرحله‌ی تکوین: این مرحله حدود نزدیک به دو قرن را در برمی‌گیرد که فاصله‌ای میان 333هـ الی 500 هجری را شامل می‌شود. در این مرحله این مدرسه از نظریه‌پردازی و تقریرات کلامی محض عبور می‌کند و دارای یک چارچوب کلامی و نشانه‌های مدرسی واضح می‌گردد. مهم‌ترین دانشمندانی که در این مرحله فعالیت کرده‌اند کسانی چون ابو احمد العیاض که سال وفاتش معلوم نیست و از دوستان امام ماتریدی بوده، قاضی ابو القاسم حکیم سمرقندی( متوفی: 342هـ)، عبد الکریم بن موسی بزدوی( متوفی: 482هـ)، ابو الیسر بزدوی( 493هـ) و دیگران بوده‌اند که راه امام ابو منصور را ادامه دادند و این مدرسه‌ی کلامی را دارای چارچوب مشخص کرده‌اند و کتاب‌های زیادی را در این عرصه تالیف نموده‌اند.

مرحله‌ی سوم: مرحله‌ی پختگی و بالندگی: این مرحله نیز حدود دو قرن را دربر می‌گیرد که شامل قرن‌های ششم و هفتم هجری می‌گردد. از خصوصیات این مرحله تولید علمی و کثرت تالیف در باب عقاید است که در واقع همین مرحله‌است که مدرسه‌ی ماتریدی را به یک مدرسه‌ی با شاخ و برگ متکامل تبدیل می‌کند و مورد توجه عام و خاص می‌گرداند. دانشمندانی که در این مرحله فعالیت کرده‌اند دانشمندانی بوده‌اند که موسوعات کلامی نوشته‌اند. مانند ابو المعین نسفی( متوفی: 508هـ) ابراهیم الصفار( متوفی: 534هـ) ابو حفصر عمر بن محمد نجم الدین نسفی صاحب عقاید نسفی( متوفی: 537هـ) شرف الدین العقیلی( متوفي: 576هـ)،نور الدین صابونی( متوفی: 580هـ) جمال الدین غزنوی( متوفى: 593هـ) ، جلال الدین خبازی( متوفی: 691هـ) شمس الدین سمرقندی( متوفى: 705هـ) و دیگران.

همه‌ی دانشمندانی که در این مرحله فعالیت داشتند ابتکارات خوب داشتند؛ اما ابو المعین نسفی نگین ماتریدی در این عصر به حساب می‌آید و همان نقش را در مدرسه‌ی ماتریدی بازی می‌کند که ابو حامد غزالی در مدرسه‌ی اشعری بازی می‌کند. کتاب« تبصرة الأدلة» او یکی از بهترین کتاب‌هایی است که در مدرسه‌ی ماتریدی نوشته شده است. این کتاب بر خلاف بسیاری از کتاب‌های تراث اسلامی، از عبارت شیوا و روان و آسانی ویژه برخوردار است که هر خواننده خیال می‌کند عربی معاصر باشد. عبارات او را در این کتاب می‌توان از نوع عبارت« بدائع الصنائع» امام کاسانی به حساب آورد.

مرحله‌ی چهارم: مرحله‌ی نشر: منظور از مرحله‌ی نشر در اینجا انتشار کلام ماتریدی از ساحه‌ی فرارود و خراسان به باقی نقاط جهان مثل مصر، شام و ترکیه و سایر نقاط اسلامی است، در واقع این مرحله است که کلام ماتریدی شهرت جهانی پیدا می‌کند و دوشادوش فکر اشعری در مدارس گوناگون مورد توجه دانشمندان قرار می‌گیرد. مهمترین دانشمندانی که در این مرحله قلم‌فرسایی کرده‌اند کسانی چون ابو البرکات نسفی صاحب المنار فی اصول الفقه( متوفی: 710ه‍ ) حسام الدین سغناقی( متوفی: 711هـ)، صدر الشریعه عبید الله بن مسعود محبوبی( متوفی: 747هـ) علاء الدین بخاری( متوفی: 730هـ) ابو شکور سالمی( متوفی: نامعلوم ) اکمل الدین بابرتی( متوفی: 786هـ ) دانشمند الآقشهری( متوفی: 800هـ) ابن بقیره( متوفی: 836هـ) و دیگران.

فکر ماتریدی در این مرحله به نوعی از استقرار و ثبات می‌رسد که دانشمندان آنان بیشتر ساحه‌ی کاری شان متمرکز بر نوشتن شروح و تحشیه بر آثار گذشتگان می‌گردد. مانند شرح سغناقی بر« التمهید لقواعد التوحید» ابو معین نسفی، شرح اکمل الدین بابرتی بر وصیه‌ی امام ابو حنیفه و همچنین بر متن عقاید طحاوی و دیگران.

مرحله‌ی پنجم: مرحله‌ی حاکمیت فکری: این مرحله با قرن دهم هجری آغاز می‌گردد و تا سقوط دولت عثمانی ادامه می‌یابد. در این مرحله فکر ماتریدی به مدت سه قرن به مرحله سیادت و حاکمیت می‌رسد؛ چون دولت عثمانی در فروع و اصول حنفی مذهب بودند.

پس از اینکه دولت عثمانی سقوط می‌کند یک مرحله‌ی فکری جدید در جهان اسلام آغاز می‌گردد که با این وضعیت فکر ماتریدی نیز از حاکمیت می‌افتد و تا کنون به حاشیه رفته‌است. این سقوط باعث فروپاشی جوامع حنفی می‌گردد و زمینه برای سربازگیری گروه‌های مختلفی چون اخوانیت، سلفی، حزب تحریر، القاعده و سایر گروه‌های معاصر فراهم می‌گردد. گروه‌هایی که عمق فکری نداشتند و پس زمینه‌ی کلامی منطبق با عقلانیت به آرای آنان داده نشده بود، از اینجاست که خشونت‌های زیادی از این جوامع هر روز سر و کله بیرون می‌کشند، مثلا از سرزمینی مثل عراق و سوریه که روزگاری حنفیت در آنجا سیادت داشت گروهی افراطی چون داعش ظهور می‌کند. شکی نیست که یکی از عوامل ظهور چنین گروه‌ها، عدم وجود افکار کلامی و معتدلی چون حنفی-ماتریدی است.

نویینده فرزام

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

پیمایش به بالا